یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

او احتیاج داشت که مهربانی خودش را به کسی ابراز بکند،

او احتیاج داشت که مهربانی خودش را به کسی ابراز بکند،
برایش فداکاری بنماید.
حس پرستش و وفاداری خود را بکسی نشان بدهد،
اما بنظر می‌آمد هیچکس احتیاجی به ابراز احساسات او نداشت؛
هیچکس از او حمایت نمیکرد و توی هر چشمی نگاه میکرد ،
بجز کینه و شرارت چیز دیگری نمی‌خواند!

برایم مرا ببوس

برایم مرا ببوس
و لباسِ گرم بفرست
می گویند
زمستانِ سختی در پیش است


ناهید عرجونی

خورشید جان

خورشید جان
امان از این بی‌تو گذشتن‌ها؛
وقتی از شما دورم،
برف‌های درونم آغاز می‌شود

کاش می‌دانستید درباره‌تان چه فکر می‌کنم
کاش عشق،
خود لب و دهان و زبان داشت...


محمد_صالح‌علا

درماندگی یعنی که فهمیدم

درماندگی یعنی که فهمیدم
وقتی کنارم روسری داری
یک تار مو از گیسوانت را
در رختخواب دیگری داری!

علیرضا آذر

عقیده ای که مردم

عقیده ای که مردم
آن را از ترسِ جانشان پذیرفته باشند ،
زیاد پایدار نخواهد بود ...

لااقل "عشق" از زندگی نجاتمان خواهد داد...

.اما اگر هیچ چیز
نتواند ما را از مرگ برهاند
لااقل "عشق"
از زندگی نجاتمان خواهد داد...


#پابلو_نرودا