ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در یکدگر گریسته بودیم
در یکدگر تمامِ لحظهی بیاعتبارِ وحدت را
دیوانهوار زیسته بودیم.
+فروغ فرخزاد
چون بشد دلبر وبا یار وفادار چه کرد
اه از ان نرگس جادو که چه بازی انگیخت
وای از ان مست که با مردم هشیار چه کرد
اشک من رنگ شفق یافت زبی مهری یار
طالع بی شفقت بین که درین کار چه کرد
برقی از منزی لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
ساقیا جام میم ده که نگارنده غیب
تیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
انکه بر نقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
برق عشق اتش غم در دل حافظ زد وسوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد
حافظ
بیا تا یک زمان امروز خوش باشیم در خلوت
کـــه در عالـــم نمیداند کســـی احوال فردا را
سعدی
گر بُکُشی کجا رَوَم؟ تن به قضا نهادهام
سنگ جفای دوستان درد نمیکند بسی
قصه به هر که میبرم فایدهای نمیدهد
مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی
سعدی