یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

پاییز واژه ایست در چشمان تو

پاییز واژه ایست در چشمان تو
وقتی که بغض میکنی
رنگ سبز وجودم زرد و پرغم میشود
و چنان غمی به وجودم می بارد
که گویی من خود خزان پاییزم
مانند برگی که زردم، نارنجی ام قرمزم
که افتاده زیر پایت و از تمام وجودم
فقط صدای خش خشی باقی است...


ابوفاضل اکبری

تپشِ بی رمقِ ساعتِ شماطه ی پیرِ ملول

تپشِ بی رمقِ ساعتِ شماطه ی پیرِ ملول

خبرم می دهد از پائیز

از غروب با شتاب روزهای زرد و سرد

نگرانم

تپشِ بی رمقِِ قلبِ ملول و دل تنگم می گوید

پائیز در راه است .

عبدالحسن یوسفی

ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان

ای باغبان ای باغبان آمد خزان آمد خزان
بر شاخ و برگ از درد دل بنگر نشان بنگر نشان

ای باغبان هین گوش کن ناله درختان نوش کن
نوحه کنان از هر طرف صد بی‌زبان صد بی‌زبان

هرگز نباشد بی‌سبب گریان دو چشم و خشک لب
نبود کسی بی‌درد دل رخ زعفران رخ زعفران

حاصل درآمد زاغ غم در باغ و می‌کوبد قدم
پرسان به افسوس و ستم کو گلستان کو گلستان

“مولانا”