ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در گلویم نخلی ایستاده
برگ هایش سبز
ریشه در مقوای قلبی شکل
سخن که می گوید
طنین صدها سار بر می خیزد
از غروب یک آسمان نیلی ناهموار
روزها
هفت رنگ می پاشد
بر حفره های سیاه زمین
و شب ها نور ماه را
با یاس جامانده از خرابه های خانه همسایه
در شیشه ای ریخته
و اکسیر امید
در شکاف های مغزم می ریزد
نیلوفر تیر
فصل درو شاید
تکه های پریشانم
از جیب مترسکی بیرون بیاید
کنار بزند موهای طلایی گندمزار را
و با صدای کلاغی
باران را بیاورد
چشمان شعرم خشک است
نیلوفر تیر
حالا دارَمت
در ورق های نامرئی خاطرات
به تماشا گذاشتمت
تصویرِ بی چهره ی من
با تکه های مجهول
باز می چسبانمت
در تمامِ دنیاها دیدمت
هر بار در دستان تو
ماشه ی بی تفاوتی
یک اُمیدِ کال هم
تا همیشه در شریانِ من
نیلوفر تیر
من و تو تکثیر یک رویاییم
در انقراضِ خاطره ها
در نفرینِ این شب سرگردانیم
زمستانیم
لبریزِ غمبادی سپید
در بی اعتنایی ها
دیگر نمی باریم
نیلوفر تیر
لغت ها
گریزان از چیدمان
مات نگاهم می کنند
صفحه خالی
ذهنم آلوده از گفتن
در من فریاد یک شاعر
دنیا خالی از شنیدن
نیلوفر تیر
شهر خواب
اشباحِ بیدار
سراسیمه به دنبال آرامش می گردند
با چشمانی سرخ تر از آخرین تقلای آفتاب
در غروبی پرتکرار
در پی افکندن بلوایی می چرخند
گریزان از روز با زندگی قهر
شاید هم مطرود و در رنج
شب از ناگفته ها سرشار
ماجرای تازه ای دارد
داستان شهر تاریک و مردمان آلوده در تقصیر
سرنوشتی شوم خارج از تفسیر
محذوفانی از جامعه تبعید
نابخشودگانی بی وعده ی ترحیم
برزخی بی اِذنِ صور اسرافیل
راه بازگشتی نیست
امیّد بی معنا
بساط هیچ مهیا
چند زمستان دیگر را زنده اند این اشباح؟
وهم دزدیده نور دیدگان را
ماندن، اعتبارش به ساعت ها
چه کسی می داند، راز این داغخانه را
نیلوفر تیر