یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

شده آیا، شب به یکباره پریشان بشوی؟

شده آیا، شب به یکباره پریشان بشوی؟
تمام وجودت به اندوه مهاجر شود؟
به دنبال دلیلی بگردی و نیابی دلیلی
بخندی و به یکباره
از گوشه چشمت اشک فروزان بشود
خسته از مشغله روز عسیر باشی
و شب خواب نیاید به چَشمت
من اسیرم به این درد و پریشانی
آه از این غم که پایانی ندارد

مهدیه پاهنگ

روی بوم قلبم با فخر از تو می نویسم

روی بوم قلبم با فخر از تو می نویسم
من تو را چون شب، پر از غرور می نویسم

یاد دارم سکوت لحظه ی خون جگری ات را
صبر وفای تو را، پر از تلاطم می نویسم

هر چه ماند از روزگارم، مهر تو با جان میخرم
عشقِ زیبای تو را، پر از افسون می نویسم

باقی عمرم جاودان ولی با تو صاحبِ روح و تنم
رد پر مهر تو را، پر از امنیت می نویسم

اگر بخت همراه قلمم شود
تا ابد غزل را در شور عشق تو می نویسم

مهدیه پاهنگ