ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
هنوزازعشق دوری مـردی تنها یقین باجان صبوری مرد تنها
چه رنجی دردلت بااین صبوری یقین شیدای نــوری مرد تنها
دوچشمان بازکن در وقت تصمیم مزن دل رابه کوری مرد تنها
نه کاهد چرخ گردون اندکی مهر چومارو یاکه موری مرد تنها
گلستان است و دنیا گل فراوان چرا از اصــل دوری مرد تنها
محبت شیوه بایــد اوج قدرت اگر خواهان حوری مـرد تنها
تواضع پیشه کن در محضر یار چوماهی یا که هوری مردتنها
بجو عشق حقیقی بی کم وکاست اگر مشتاق طـــوری مرد تنها
منصور مقدم
بس آلام راحت شودباقرار اگردرد شناسیم هنگام کار
اگر بهرور کل نظــم کلاس ازاین نظم بهره بردکل ناس
بهینه اگر درس گوید یقین شود بهرورهرصفی نازنین
به خود سازی درس دین قوی با تفکر شود مه جبین
تذکرصحیح همی کار راست شودبهرورگردلی رهنماست
ز پیران کمک ها رواست که آئینه صافند برِ راه راست
ز انصاف و قلیی که پاک شود نورعلی نورودل تابناک
گرانصاف شد شمع راه همین ره متینی ایا نیک خواه
منصور مقدم
اولین مرهـــم بــه دل مهــر خدائی لطف حق نوراست برهر روشنائـی
تا دلت عاشـــق نگردد بر وجودش بی جهت ای دل به صحبت آشنائی
در دلت کــن مشعلی روشـن دمادم ای که خــواهی همدمی روز جدائی
درد دل کن با خدا در هـر دعـــایت همدلـی با ذات حق مشـــکل گشائی
دور کن از دل همه کبر ودو رنگی خانــــه ی دل را جـلا ده کن صفائی
بازمنما سفـــــره ی دل هـــر مکانی درد دل کـــن با کسی کو چون دوائی
تخم نیکـــی پرور و دل را مرنجان دل معطــــرکن به عطری کو خدائی
حرف دل را کن قبول از روی تدبیر غیــــــراین هــرکار داری در فنــائی
هر هوس هرگز نباشد حرف هـر دل فهـــم کــن این نکتـــه را با دلربائی
چون بزرگــان با خدا دل را سپاردند زیـن سبب دلهــــایشان شــد کربلائی
راه دل بس دور نا جوراست سازش بهرمقصــد ساز نیکو خوش صدائی
گر دلت را بـــا خـــدایت راست داری مطمئـــــن راهت یقیــن راه رهائی
منصور مقدم
خردمندترین مردم کسی است که به عواقب و فرجام کار بیشتر بنگرد.امام علی (ع)
خرمند باشـد گل ای شهریار که نیکو ببیند سرانجام کار
شود شــــاد فـرجام بینـد نکو همی حفظ معنــی کند آبرو
اگردست شیطان شود رهمنا یقین آخر کــار درد و بـــلا
به کردار نیکو گـــراید قوی شود آخــــر کار سرو سهی
اگر مشورت هــم کند با وفا رسد آخرکار صدق و صفا
نه هرکس گـزیند زبهرسخن نگویدسخن بی جهت انجمن
اگر آخـــــرکار بینــد درست شودپاکی رحمت چوروزنخست
به پاکی ونیکی وپندارراست بجوید متاعی که مهــرخداست
اگر چشم دل باز بینـــــد نکو به کــردار نیکو کند گفتگو
بکار اگر تخـــم بد در زمین یقین بدبچیند ازاین روغمین
نگر آخـــر کار منصـور وار خرد پیش کن این بودافتخار
منصور مقدم