ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
عشق، هدیه است...
جان دارُ مجسّم ! حادث میشود
تحمیلش نمیتوان کرد.
قلب را لبریز میکند.
با عقل فهمیده نمیشود
به چنگ نمیآید.
مقدریست که همه چیز را
دگرگون میسازد.
عشق، هدیه است...
تُردترینُ گرانمندترینِ هَر زندهگی.
دوست داشتنُ دوست داشته شُدن
وَ از نو شناختنِ هر روز.
مارگوت بیکل
سکوت سرشار از سخنان ناگفته است
از حرکات ناکرده
اعتراف به عشق های نهان
و شگفتی های بر زبان نیامده
در این سکوت حقیقت ما نهفته است
حقیقت تو و من
مارگوت_بیکل
میخواهم آب شوم
در گستره افق
آنجا که دریا به آخر میرسد
و آسمان آغاز میشود.
میخواهم
با هر آنچه مرا در بر گرفته
یکی شوم.
حس میکنم
و میدانم
دست میسایم و میترسم
باور میکنم و امیدوارم
که هیچ چیز با آن به عناد برنخیزد.
میخواهم
آب شوم
در گستره افق
آن جا که دریا به آخر میرسد
و آسمان آغاز میشود.
"مارگوت بیکل"
ترجمه: احمد شاملو