یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

وقتی از سپیدارِ پیر تبر ساختند؛

وقتی از سپیدارِ پیر
تبر ساختند؛
به زوبینی فکر کرد؛
که از پَرِ عقاب
بر سینه‌اش خلید!


لیلا طیبی

+زوبین:سلاح،کمان

شکستی مرا،

شکستی مرا،
مانند سازِ شکسته‌ام!
تعمیر هم بشوم،
با دلِ ناکوک چه می‌کنی؟!

لیلا طیبی

متروک و خرابم،

متروک و خرابم،
چنان منزل عارف!
کویی؟!
کجایی؟!
که آبادم کنی تو...

لیلا_طیبی

خط به خط؛

خط به خط؛
برای تو می‌گریم،
اگر چه می‌دانم،،،
-نامه‌هایم،
-ناله‌هایم،
بی‌جواب می‌ماند!

لیلا طیبی

هر شب،

هر شب،
"دوستت دارم‌های"محبوس در سینه‌ام"،
با مرورِ خاطراتمان
از چشم‌هایم
-قطره،
-قطره،
می‌چکد!

لیلا طیبی

خاطراتِ‌ تو،

خاطراتِ‌ تو،
شبیه "عَشقه‌"
بر خاطرم پیچیده ست...

***
خوشبختم!

لیلا طیبی

آنجا کنارِ تو، نمی‌دانم!

آنجا کنارِ تو،
نمی‌دانم!
اما اینجا، کنار من
دق کرده اند،
تمام گنجشک‌ها!
چند روزی است
بعدِ تو
دانه از دست کسی نچیده اند.


لیلا طیبی