ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
حالا,,,
نسیم گیج ناگزیر؛
به دور کاکتوس میپیچد.
وقتی میبیند
بعد از هجرتِ شاپرکها
شمعدانیهای سُرنجی
دیگر نفس نمیکشند!.
لیلا طیبی
آی باران! باران جان!
نه نمازمان را پاسخ دادی و,
نه دعایمان مستجاب شد.
بیا
که لبِ تشنهی زمین,
زخم برداشته است!
لیلا طیبی
اگرچه؛
کولهباری از دلتنگی
به دوش دارم؛
اما هرگز
به جادهی خیالت
سر نخواهم زد!
لیلا طیبی
به تشنگیی بهار
دلخوش نباش!
...
تا به باران فکر کنی؛
پاییز از راه رسیدهست!
لیلا طیبی
مگر چه پیش آمدهست؛
که تمام واژهها گم شدهاند-
از دایرهی احساسم؟
وقتی به تو فکر می کنم.
...
آه
"تو"،،، حذف شدهای!
لیلا_طیبی