یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

حالا,,, نسیم گیج ناگزیر؛

حالا,,,
نسیم گیج ناگزیر؛
به دور کاکتوس می‌پیچد.
وقتی می‌بیند
بعد از هجرتِ شاپرک‌ها
شمعدانی‌های سُرنجی
دیگر نفس نمی‌کشند!.


لیلا طیبی

آی باران! باران جان!

آی باران! باران جان!
نه نمازمان را پاسخ دادی و,
نه دعایمان مستجاب شد.
بیا
که لبِ تشنه‌ی زمین,
زخم برداشته است!


لیلا طیبی

ایمان آورده‌ام؛

ایمان آورده‌ام؛
به صبحگاه آمدنت.
اگرنه،
سیاهی شب،
[نمایش اهریمن] ست!

لیلا_طیبی

به امید آمدنِ [تو].

موهایم را نه!
خیالات می‌بافم...
به امید آمدنِ
[تو].


لیلا طیبی

اگرچه؛ کوله‌باری از دلتنگی

اگرچه؛
کوله‌باری از دلتنگی
به دوش دارم؛
اما هرگز
به جاده‌ی خیالت
سر نخواهم زد!


لیلا طیبی

به تشنگی‌ی بهار دلخوش نباش!

به تشنگی‌ی بهار
دلخوش نباش!
...
تا به باران فکر کنی؛
پاییز از راه رسیده‌ست!


لیلا طیبی

مگر چه پیش آمده‌ست؛

مگر چه پیش آمده‌ست؛
که تمام واژه‌ها گم شده‌اند-
از دایره‌ی احساسم؟
وقتی به تو فکر می کنم.
...
آه
"تو"،،، حذف شده‌ای!

لیلا_طیبی

زخمه می‌کشد؛

زخمه می‌کشد؛
بر تارهای اندوهگین شعر
--شاعری به تنهایی!

لیلا_طیبی