یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

خوبی همه در خواهش چشمان شهید است

خوبی همه در خواهش چشمان شهید است
نزدیک ترین جان به خدا ، جان شهید است
سرباز و فدا کاری و ایثارگری ها
یک گوشه از اخلاق درخشان شهید است
ما اهل حسینیم و حسین اهل شهادت
اخلاص فقط مخلص ایمان شهید است
با یاد سلیمانی و دستی که جدا بود
انگشتر حق لایق دستان شهید است
حیف است بمیریم و نیابیم شهادت
وقتی که دو عالم همه مهمان شهید است
در راه خدا هیچ کسی جای نماند
جانباز همان نیمه پنهان شهید است
ما منتظر آمدن حضرت یاریم
با چشم نخوابیده که گریان شهید است

فرهاد دنیوی

در چاه نادانی دوباره سنگ افتاده

در چاه نادانی دوباره سنگ افتاده
بین تمام عاشقانت جنگ افتاده
ازبس‌که زیبایی درون عکس با ساحل
تصویر دریا آنطرف بی رنگ افتاده
وقتی که در آغوش لبخندی تصوّر کن
یک تکّه از جنس خدا در چنگ افتاده
در راه برگشتت به خانه کاش میدیدی
بعد از عبور تو خیابان منگ افتاده
از آخرین باری که نوشیدی شرابی را
در گوشه ای پیمانه ای دلتنگ افتاده
آنقدر زیبا میشنیدی از سر شوقش
زاغی به فکر خواندن آهنگ افتاده
حتی برای بردنت از روی ناچاری
دزدی به بام خانه ی سرهنگ افتاده
با اینهمه خوبی خدا را خوش نمیآید
کار تمنّای جوانی لنگ افتاده
هرگز نفهمیدم که آیا خواب میبینم؟
یا شیشه عمرم به دست سنگ افتاده؟


فرهاد دنیوی