یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

به زلفت بسته ام دل را که زلفت هست دلدارم

به زلفت بسته ام دل را که زلفت هست دلدارم
چنان مستم ز بویش نیست معلومم که بیدارم
ز چشمت گر رود آبی منم آن ساحل تشنه
که مشتاقم بیاید آب دریایی به دیدارم
کمان ابروی تو میزد به سوی قلب من تیری
ولی دور و گریز از تیر هرگز نیست در کارم
تو کردی کیمیا من را من بی ارزش کم را
چه میخواهم ز این هستی ز وقتی کیمیا دارم

تو همچون قایق کوچک مرا از رود رد کردی
و این طوفان و غوغا ها نمیشد باب آزارم
دلا ای مخزن الاسرار تا وقتی که جان داری
از این رویا حفاظت کن از این رویای دیدارم
تو ای هامون به هر جایی به یاد یاد رویا باش
که از بیداری رویای بی پایان من اهل قلب بیدارم

علیرضا ذکاوتمند

چکیده از دهنم باز شعرِ زیبایی

چکیده از دهنم باز شعرِ زیبایی
در این توهمِ شیرین که باز می آیی
هنوز عطر تنت در غبارِ این خانه
چه فکر ها که تو در این سَرَم نمی زایی
بیا که بار دگر در تمام این صفحه
به زیر پای تو ریزم تمام دارایی
اگر چه سَر دَر از این حرف بَر نمی آرم
ولی زِ هر چه خطا در جهان, مُبَرایی
دلیل این که به فتوا کنند دیدن را

فقط به خاطر این است جان, که زیبایی
چرا که اسم تو را من نفس صدا کردم
چون از ازل تو به چشمان من مسیحایی
همیشه دشت و بیابان مثالِ (هامون) است
بیا که پهنه دشت است, چون تو دریایی

علیرضا ذکاوتمند