ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
صبر کردم
روشنایی بیاید
نور بپاشد به دلم ،
شادی بیاید
بنشیند توی قلبم ،
روی لب هایم
توی چشم هایم ،
و گل بیاندازد
گونه هایم ،
صبر کردم
صبر
دست ظلم کوتاه شود
هر روز اما درازتر شد
سارا آرندان
شورانگیز شبی آذر
فضا سحرانگیز دونگاه
بوی نرگس ها هوش از سرمان برده بود
و دل انگیز امشب چه شبی ست
از مرام لب های تو ...
چه بگویم ؟
ابر بالش را نتکانده بود
که لب هایمان از هم جدا افتاد
دست هایمان میان تباهی گم گشت ,
اکنون نگاهم به دری ست که نمی آیی
به خیابانی که نمی عبوری
به صدایی که گوش هایم
صدایت را دوست داشتم ,
دست هایم چه سرد مانده اند
و نگاهم جغدی که شب را در تکاپوی تو
اندیشه می جود ,
دعا دعا که خیس بالم را تو پرواز باشی
دست هایم سرد مانده اند
این حکایت گنجشکی ست که دلش را به شاهینی سپرده بود
ساراآرندان