ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
بازت داشتم از رفتن
با سِحر آوازهای نخوانده
و نرمای ابرهای نباریده
اما... رفتی.
از میان شکسته های آینه
و تکه های آفتاب
بر پلی از رنگین کمان گذشتی، رفتی.
رفتی تا ماه
تا گل سرخ
تا سحر آواز پرنده ای
که از دور تو را می خواند
و من ماندم
در هراس آوازهایی که دیگر نمی بارند
و ابرهایی که
دیگر نمی خوانند!
"رضا کاظمی"
دل از ماه برده ای و
از برکه و
از پلنگ
این طور که شب ها
به ناز می آیی.
رضا کاظمی
تصدقِ چشم هات ،
کمی بخنــــــــد
این طور که می باری
خورشیــــــــد هم ،
می ماند از رفتن ...!
.
.
.
رضا کاظمی
باز می گردی
اما آنقدر دیر...
مثلا در یک زندگیِ دیگر
که پرنده ای شده باشم
دوباره سرگردانِ جفتِ خویش...
عشق
چه به ناگهان بیاید
چه به آهستگی
فرقی نمی کند
تو را به تمامی در بر خواهد گرفت
مثل خیس شدن
چه در باران
چه در مه.
#رضا کاظمی
تصدقِ چشم هات ،
کمی بخنــــــــد
این طور که می باری
خورشیــــــــد هم ،
می ماند از رفتن ...!
.
.
.
رضا کاظمی
1
از تو
به شعر پناه میبرم
مثلِ وقتیکه از شیطان
به خدا
2
رسیدهام،
اما
مثل سیبی بهوقتِ افتادن!
3
تو اگر بهار را صدا کنی، میآید
حتا اگر دلاَش
جا مانده باشد میانِ برفها
4
هوا سرد باشد وُ
دلاَت گرم؛
اما به اجاقی روشن
جایی زیر برفها مدفون!
1
چهقدر شراب ریختهای به چشمهات مگر
که هر روز میگیرندَم
به جُرمِ مستی؟!
2
امروز
تو را به باد داده بودْ بندِ رخت.
پیراهن دیگری برایم بفرست!
3
پیلهی تنهاییاَم
شکفته نشد هیچوقت.
اما چه باک!
ابریشمِ پیراهنَت شدهام حالا!
4
هر وقت به پیراهنت میافتد باد
نفسَم تنگ میشود.
چه خوب که خودت نیستی!