گاهی دلت میخواهد

گاهی دلت میخواهد
کسی تو را بردارد و ببرد
هر کجا که شد
تنهایی ...
همه چیز را خراب میکند .
حسین_عربی

دوست داشتنت

دوست داشتنت
همان پرنده ایست
که دانه اش را خورده و دوباره
حوالیِ ایوان دلم
پر میزند ...
حسین_عربی

تو همان مسیرِ انتهای دوست داشتنی

تو همان
مسیرِ انتهای دوست داشتنی
که باید میان راه
تمام پل های پشت سر را
ویران کرد ...

حسین_عربی

به گمانم دیوانه ام کرده ای

به گمانم
دیوانه ام کرده ای
هر روز
با یک دسته گل
به ملاقات نبودنت میروم

حسین_عربی

دلباز ترین کوچه ی دنیاست

دلباز ترین
کوچه ی دنیاست
بن بستِ
آغوشت

حسین_عربی

شبیه بارانی ،

شبیه بارانی ،
و من همان آواره ای
که
سرپناه ندارد ...

حسین_عربی

گاهی باید دست دلت را بگیری و ببری

گاهی باید
دست دلت را بگیری و ببری
زیر شاخه ها و در میان چمن زارها
زیلویی پهن کنی
استکانی چای بریزی و کمی خاطره بنوشی...
خیره به آسمان
چشم هایت را ببندی
نوازش نسیم و لمس صورتت
چقدر نیاز است
برای خودت و تنهایی
میان روزگار بدون عشق
کمی عاشقی کنی ...

حسین_عربی

چیزی را بهانه کن

چیزی را بهانه کن
ترانه ای
پاییزی
چه میدانم
بارانی ،
سرفه ای ، حالِ پریشانی
دنیا ،
پر از همین بهانه هاست
تو چرا
پیدایت نیست ...

حسین_عربی