یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در گذرگه یار

در گذرگه یار
من حسرت دیدارم
من آن پنجره بسته
در گوشه دیوارم

حسن مرزبان

مهر تو گاهی سر کشد

مهر تو گاهی سر کشد
عشق ، مرا پدر کشد
زخم ، نظر به دل زند
پا ز قدم ، دل بزند
زبان ز چرخشش قصور کند
فصل خزانِ این سخن شود
چشم تا که سخن شود
اشک حلقه به چشم می‌زند
تا که دلم سکوت کند
داد کدام سو رو کند
من که تمام این وجود ، زبان شود
سکوت ، چرا فریاد کشد
دل که زبان نمی‌فهمد
سکوت ، زبان من شود


حسن مرزبان

مهر تو گاهی سر کشد

مهر تو گاهی سر کشد
عشق ، مرا پدر کشد
زخم ، نظر به دل زند
پا ز قدم ، دل بزند
زبان ز چرخشش قصور کند
فصل خزانِ این سخن شود
چشم تا که سخن شود
اشک حلقه به چشم می‌زند
تا که دلم سکوت کند
داد کدام سو رو کند
من که تمام این وجود ، زبان شود
سکوت ، چرا فریاد کشد
دل که زبان نمی‌فهمد
سکوت ، زبان من شود

حسن مرزبان

پا به رکاب دل برم

پا به رکاب دل برم
تا که سوار میشوم
عقل پیاده میشود
وای ، مرا چه میشود
کاش ، عقل و دل یکی شود
عقل عاشق‌تر و دل کمی عاقل شود


حسن مرزبان