ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
باز آمدم، باز آمدم، از کوه و گلزار آمدم
در دل نگر، در دل نگر، با شوق بسیار آمدم
مست آمدم، مست آمدم، از عشق سرمست آمدم
از هر چه بود آزاد شد، تا من به دیدار آمدم
آن سو روم، آن سو روم، در بحر عشق او روم
جانم بخوان، جانم بخوان، کز عشق بیمار آمدم
من مرغ عشقش بودهام، در باغ وصلش سودهام
بیپر شدم در آسمان، تا اینچنین خوار آمدم
من شمع جمعم ای پسر! نه ذره خاکم مختصر
پروانهوار از شوق او، گردنده و دوار آمدم
ما را به ظاهر کم نگر، در باطن ما درنگر
از عرش اعلا تا به خاک، با صد گرفتار آمدم
از هر دو عالم برترم، وز نه فلک بالاترم
از بزم جانان مست و شاد، سوی گل و خار آمدم
دلدار در خانه نشست، جانم ز عشقش مست مست
بیخویشتن، آشفتهحال، در کوی او یار آمدم
الناز عابدینی
من مملو از خیال او، او خالی از خیال من
در دل غمگسستهام، او بیخبر از حال من
دل را به نام او زدم، جان را به پای او نهاد
او دل به هرکه داده بود، جز این دل زوال من
الناز عابدینی
جدا شدن ز تو بر قلب من چه نامرد است
که از غم تو دلم بیقرار و پر درد است
چقدر سخت شود دور ماندن از رویت
که از نبود تو، جانم همیشه پر درد است
اگرچه عاشق چشمان روشنت بودم
ولی نگاه تو دیگر به سوی من سرد است
به خواب رفته دلی که ز غم تو لبریز است
ولی هنوز در این سینه، عشق بیدرد است
هرآنچه خواستم از تو، فقط نگاهی بود
ولی لب تو همیشه، خداحافظی مرد است
الناز عابدینی
حضورت
در فکرم
مثل گرداب
مرا در خود فرو برد
راه گریزی نبود
نه تو از خیالم خارج می شدی
نه من از خیال تو دل می کندم
من غرق شدنم را
فقط به تماشا نشستم
الناز عابدینی
با توهر لحظه ی عشق ؛ ماجرایی دارد
بیت بیت غزلم شوق و صفایی دارد
دلبری هایت گر دور شود ثانیه ایی
بند از بند لبم حس جفایی دارد
با وجود همه ی دوری ها معتقدم
که دل عاشق من نیز وفایی دارد
به گمانم دل عاشق شده خود میداند
که فروپاشی احساس چه خطایی دارد
الناز عابدینی
من و تو کی بشود ما بشود
منه من ، از تو ز فردا بشود
توی تو، از من تنها بشود
بشود، کی بشود ما بشود
عشق ما ز همه فاصله ها رد بشود
تا ببینیم که این عشق چه مایی بشود
الناز عابدینی