ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در چشمان تو؛
خیره شدم
از آن جا ،
مرا
به هیچ کجا؛
هیچ راهی نیست...
مرا،
در خودت؛
تکثیر نکن
که پایانش؛
به جز
حسرتی و آهی
نیست...
افسانه نجفی
دل است دیگر؛
اَفسارش را
که ول کنی
به خانه اش
بر می گردد!
به سمت
دروازه های عشق...
افسانه نجفی
اِی کاش امشب
استجابت شوی
تا تمام هرزگی ام را
در ازدحام بوسه هایت
به رقصی مقدس بدل کنم
و صبحگاه
چون نوزاده ای زیبا
به جهان؛با تمام زشتی هایش
دوباره
لبخند بزنم...
افسانه نجفی