یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

«تورا آنگونه میخواهم ،که شاهی سرزمینش را»

«تورا آنگونه میخواهم ،که شاهی سرزمینش را»
که چشمی میلِ دیدن را ،و ماهی که زمینش را

چنان از مغـزِ من بُردی ، خیال و خوابِ هر روزه
که بُردی از تنـم جـان و  از جانـم تـو دینش را

به دنیایـم تـو تابیـدی ، جهانـم پُر ز رویا شد
تو شعری پُر ز جادویی ، که نوشیدم طنینش را

تو را مقصود خود کردم،به هر مقصد توتابیدی
توبردی ازدلم دینو ، هم عشقو ،هم یقینش را

تورا در تارو پودِ جان، تو را در استخوانم دارم
شبیـه آسمـانی که ، گرفته مَــه ، جَبینــش را

تو آن حسرتِ  بی پایان،تو آن سیبِ پُر از رازی
گرفتـی از دلــم بـاور و هـم خلــدِ برینــش را


ساناز زبرشاهی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد