یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

آرزو هم، به همانندی ما پیر شده

آرزو هم، به همانندی ما پیر شده
آیت عشق ز معشوق خودش سیر شده
جام و می راه جدا کرده و مغضوب شدند
وصف آن سخت، ولی با همه درگیر شده
راه به بن بست رسیده، همه سرگردانند
زود برگردد، همین فاصله هم دیر شده
نای از نی بِرُبودند، ندارد سوزی
به گمانم که حقیقت غل و زنجیر شده
چشم ها نوری ندارد، طریق گم کردند
هر مقامی و دلی ، از ازل تسخیر شده
گوشه ای رنگ به افکار خودش می خندد
گوشه ای عالم امکان پرِ تغییر شده
سقف تاب آوری آرزوها خم گشته
آرزو هیچ، خیال باور و تفسیر شده
به گمان زنده ایم و جام حیات می نوشیم
حیف از عمر گرانی که تحقیر شده


منصور نصری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد