یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

رندانه شنیدست که بی نوشش کرد

رندانه شنیدست که بی نوشش کرد
او‌ شعله بُد و باد فراموشش کرد

حیران چو شد آن مور ز برهان و دلیل
از لشکر فیلان که بر دوشش کرد

هشیار بکردش شرر آب آمیز
بی ره بخرامید که دو افسونش کرد

جمع طلب و گنه کجا برد مرا
بیچاره گنه کرده که مقصودش کرد

خوبان همه در سایه او محو شوند
این بد چه کند که جام خاموشش کرد

چون داد به توبه نظر از کنه وجود
شاید که سلیمان نظر جودش کرد

چون مور شد و در نظر شاه روان
دیگر چه طلب کند چو دستورش کرد

فریاد کشید و گلش از خار گرفت
دیوانه شد و مست چو منظورش کرد

بر گرد مدارش رود هر ذره و نجم
گر عشق بخواند نگر از‌ شوقش کرد

سید علی موسوی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد