یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

غم غربتم رو با یک نفست گم کردم

غم غربتم رو با یک نفست گم کردم
همه هستیم رو با اسم تو پیدا کردم
چشامو بستمو روشنی رو با دستای تو
کنار قلب بزرگ عاشقت حس کردم
همه لحظه های دلواپسی و تنهاییم
با خیال تو و چشمات همشو پر کردم
وقتی تو مهمون این دل خمار من شدی
هر چی تو سفره ی قلب عاشقم بودرو واست پهن کردم
وقتی اشکات روی گونه های سردت می نشست
من با دست خسته ام، لپای خوشکلتو پاک کردم
قلبمو با قلبتو به روشنی ها می سپرم
همه زندگیمو با عطرت خوشبو کردم
تو مثه صدف،یه عاشق توی دریایی بزرگ
من همون مرواریدم که خونمو گم کردم
من می خوام واسه تو و کنار اسم تو باشم
شب و روز برای قلب ناز تو سنگ صبوری کردم
منو از خودت بدون یه تیکه از دل گلت
که مثه یه دیوونه از غم تو تب کردم
عزیزم یادت نره مواظب خودت باشی
میدونی طوریت بشه خودم رو باطل کردم
من دوست دارم گلم دوست دارم خیلی زیاد
همه هستیمو به پات ریختمو پر پر کردم

احمد فیاض

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد