یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

اگر عفت نباشد در کلامت

اگر عفت نباشد در کلامت
تو هستی فاقد روح سلامت

سخن نیکو بگو با هر که باشد
که از بی‌حرمتی زاید ملامت
دل و جانم به تو گردیده مفتون
دو چشمم خون سرشکم خون دلم خون

چه سازم با سرانجام چنین عشق
نه باغی مانده و نی گل نه گلدون
ای که با صدها گنه آلوده‌ای
پنجره سوی چه کس بگشوده‌ای

تا به کی سنگی زنی بر شیشه‌ها
تو که دشمن با خودِ خود بوده‌ای
خنده از دل می‌برد افسردگی را
خنده از جان می‌برد دلمردگی را

من از عشق و وفا با تو بگویم
دهد شوقی و شوری زندگی را
شب و روز خدا را صدا می‌کنم
تو را از ته دل دعا می‌کنم

تو را دوست دارم نگویم به تو
به جان و دل خود جفا می‌کنم

فروغ قاسمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد