ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
بر مزار آرام خویش روزی می گریست
ان همه هیاهو و دلواپسی به کجا گریخت
با دو چشم حقیقت بین خویش
بشناس حال پریشان خاطر درویش
گرچه با تکه نانی گرسنگی اش رفع می شود
اما ان حال گرفته اش چگونه دفع می شود
روزی که عمر بود از جنس طلا
وقت به بطالت گذشت در ان سرا
گرچه ماهی از اب گرفته شود تازه است
اما عمر بر باد رفته، رفته است
چند روزی دلشاد بودیم وچندی خراب
نه ان شادی بر کف ماند و نه ان عذاب
زهرا شعبانی