یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

این روزها حالِ دلم هم جنس باران است

این روزها حالِ دلم هم جنس باران است
ابری پر از اندوهم و هر روز می بارم
امید را از چشمهایم خام می چینم
در سینه ام از آرزوها داغ می کارَم

من از نگاهِ مبهم آینده می ترسم  
چون سایه ای جا مانده بر دیوار، گمنامم
بیزار از این روز و شبهای پر از تکرار
در انتظارِ اتفاقی نابهنگامم


بر انحنای صورتم بر روی پیشانی
افتاده خطِّ حسرت و خطِّ پریشانی
تاریخ روحم را همیشه  روزگار اِنگار
با خط میخی بر دلم حَک کرده: ویرانی

انگار در این بازه ی پوچ خودآگاهی
در دشت احساسم همیشه زخم می روید
من با خزان بیشه ی‌اندیشه درگیرم
روحم غبار عمر را با اشک می شوید


بی اشک می گریم به این رویایِ بی ایمان
بی داد مینالم به این پندارِ بی اِمکان
من در میان جمعم اما از درون اِنگار
خالی شدم از ریشه های روحِ یک انسان

مهدی رحیمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد