یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

آنکه روزی دسته دسته گل برایش هدیه می بردم

آنکه روزی دسته دسته گل برایش هدیه می بردم
بخت ما را بین که دانه دانه خار گل ها می شمرد
او که هر دم بی قرار این دلم در تاب وتب بود
بعداندی دیدمش گفت، ماه و سال ها می شمرد
لرزه ها برجانم افکند و دمادم این دلم رازیررو
زیراین آواراو، شدت و موج گسل ها می شمرد
وزمیان آسمانم تک ستاره بخت او را روسپیدی
او زافاق،اختران درمیان سیه چال ها می شمرد
هرچه گفتم اونهایت آرزوهای قشنگ زندگیست
او برایم از تمنا یا ز امالش به نیل ها می شمرد
روبرویم چون که بنشست گفتم از راه صلاح
همچون برقی درپی هم از جدل ها می شمرد
من برایش قصه از وصل ووصال عاشقان گفتم
ولی، او زهجر و بی وفایی از ملال ها می شمرد
گرچه وارونه شده شعر ولی، اوخیال ها می شمرد
مطلع شعر مرا گم شده ونقض غزل ها می شمرد

امیر شکوهیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد