یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دگر گریه نمی کنم

دگر گریه نمی کنم
برای درختی
که رقصیده

.
برای کودکی
که خندیده
.
برای شهری
که لرزده
.
برای گله
گرگ دیده
.
برای زمین
تف دیده
.
برای برگ
چیده
.
برای زندگی
نرسیده
.
برای خاک های
در چنگ
برای پند های
بی بند
چرا شهر
گشته خاموش
چرا تاس قمار ما
قام است
زندگی بر
من حرام است
دگر
نصیحت گریه ام نکنید
برای زجه های در بند
دگر گریه نمی کنم
اشکم خشکیده

چرا که
امروز
بعد اینهمه سال
در خاک
رهایت می کنم
می روم
تا در مورد نوشابه های
سیاه و زرد
حرف بزنیم
فراموشت می کنیم
تا شاید دوباره
بی تو بودن را
عادت کنم

سیاوش دریابار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد