یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دیگر مپرس از حال من‌ و به تندی هر داد بیا

دیگر مپرس از حال من‌ و به تندی هر داد بیا
در کوه عاشقی نشسته ام و همزاد فرهاد بیا
صبرم تهی کرده ای و مانده ام در فراز عشق
تیری هم بزن به قلب من و با دشمن  راد بیا
سنگی که توداری واحرام بسته ای با حوریان
رحمی به جان من کن و با شخص اعتماد بیا
دستورداده ام که همی بنویسندازفراق عشق
زنجیر هم بدست و پایم بکرده‌اند کیقباد بیا
شهریکه سهند هست وملاقاسم هم کوی او

هر گلی راکه من چیده ام بده بدست باد بیا
سودای توکردم و شعرم فزون شد از عاشقی
من بام سییر هستم و بردشت گوهر شاد بیا
از جعفری مپرسید که راه سپیده درکجاست
فرداست که  شفق میزند با رفرف و براد بیا

علی جعفری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد