یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

تا کی گریزان باشم از درد و نیش

تا کی گریزان باشم از درد و نیش

تا کی خون چکه کند ازهرتار ریش

در این وادی تیر خورم از این و آن

جان دهم من در بر خرمن خویش

دست بکش از جفا،که روزی خوارت کنند

ذاکران نام حق بی گمان دارت کنند

هان داری هیچ خبر از فرجام خویش

امان از آن روز ، که از بدی یادت کنند




چون به تو دستش رسد یار خدا

به پایش بیفتی به شرم و گدا

دست انتقام چون که آید سوی تو

بی حاصل باشد، دگر گریز از بلا


رامین آزادبخت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد