ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
کلمه
سختگیرترین شاعر را میکُشد
و این شعر
طولانیترین سکوت من است
دهانم را میبندم
و کلمات را از جیبم در میآورم
مثل کاکتوسی
که یکی از ساقههایش را
در گلدان خود دفن کرده
و به پایش آفتاب میریزد
دستانم را پیدا میکنم در جیبهایم
برای خوشنقشترین پرنده
قفسی در آسمان میسازم
برای زیباترین گل
گلدانی در دشت میکارم
و برای تنهاترین انسان
قبری در شهر میکَنم
در سرزمینِ پر از زندانی،
زندان آزادترین جاست.
اتابک عظیم زاده