یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در فکر تواَم،یادِ تو این جاست کنارم

در فکر تواَم،یادِ تو این جاست کنارم
احوالِ تو آنگونه که بود، هست نِگارَم؟

رفتی و شدم شاعرِ یک شهر پُر از غم
افسوس زمستان شده هر صبح بهارم

گفتم که من از حسرتِ بسیار شکستم
گفتی که چو باران شوم هرلحظه ببارم


رؤیایِ دلم بود بَرَت باشم و اما
گشتم چو غریبه در آن شهر و دیارم

غم های دلم دور و دراز است چو یلدا
شد تیره تمامِ شب و هر صبح نَهارم

در باغ دلم بذرِ اُمید است ولیکن
قسمت شده اندوه و غمی تلخ بکارَم

چشمان تو آتش زد و کاشانه یِ دل سوخت
این جمله نویسید بر آن سنگِ مزارم...

آرمان طاهری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد