یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

لرزش خنده های دیروزت از پشت دیوار

لرزش خنده های دیروزت از پشت دیوار
می کشید خط و نگار ، رقص تن پوش جان عریانت را
نگاه لبریزم بود مشتاق مهربانیت
زیر پوسته این شهر مهر تو جاریست
شب ختم این شهر فریب و دیوانه منم
دلفریبی شعرهای ناخدایت هر روزت
به گوشه این چشم کم سو باقی ایست
دوری دلت را دوست دارم ارادت کافیست
شاهدم هست همین آمد وشد های تکراری اشک سپیدم
وقتی خواب بودی آه سپید درد حضورمان را از لبانت چیده ام
نفس گرم دو دیده جانت را بوسیدم
خرمان و چرخان رفتن ات را یاد دارم
تو رویا سپید سطرهای این دفتر مشقی
خانه ای می سازم سوی تو غرق این توبه
خانه توبه ایست جاوید
می دانم تو لذت گناه های مکرری
ناخدایت به تن پوش این شهر جاریست


حسین اصغرزاده سنگ سپید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد