یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

من از دیار کریمان بی همانندم

من از دیار کریمان بی همانندم
برایتان دل بی غصه آرزومندم

شکوه یک زنم از آفتاب و آیینه
که از لحاظ صلابت خودِ دماوندم

شبیه پسته ی خندان همیشه خوشحالم
که با وجود غم و غصه ،باز می خندم


چراغ خانه شدم زنده ام به مهر و وفا
که از کنارِ تو بودن بسی خوشایندی

اگر چه در جگرم زخمهای سر بازی است
ولی همین که شدم عاشق تو خرسندم

غزل تمام شد و قصه ام تمام نشد
به چشم های سیاهت دخیل می بندم

محبوبه فراشاهی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد