یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

تکانده ترین لحظه تو تنهایی است

تکانده ترین لحظه تو تنهایی است
اگه اجازه بدی توی ییلاق میمونم
برای شادی مرتع های پر بار سالیان دراز است که طوفان اژدها فرامی خوانم
وطن به دور اژده های فراموشی به دور پیچک چرخان گردیده
جاده خاکی چشم هایت ترنم بوده که شیبه به رود نیل می باریده
تحمل گران ما بن بست ها را با الطاف خویشتن باز می کنند
ما در این بین به فهم این معنا نطق باز می کنیم
سکوت بی پایان طبیعت پر از معنا است،

که در این بین نافهمی زیادی هست
از صبح تا طلوع صبح بعد هر روز چشن ها برپاست
تا تو به فراموشی بسپاری ناگوار ها را به خوشی هایت
انسان های بدخیم هم همیشه خوش نیت شدند دیر یا زود در این دنیا
گذشت انسانی، بدخیم انسانی، تو بگو آیا قیاس شدنی ست، این ترنم با این تراخم
این بی لطفی انسان در این گونه جواب هاست که تنهایست
حقیقت را به تو گفتم جانم
به لطف این گفتار بباران شکوفه هایم
در این صبح نیشابور هست گواه صداقت در عین امانت
آیا از طبیعت چیزی به تو الهام شده
پس بدان جز یاران اویی که تنهایی نمی شود هیچگاه در تو پیدایی
پس هیچ گاه این گوهر را به کرکسان بدخیم مفروش
که از جانب آنان بی گوهران شوی

کوهسار بزرگوار

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد