یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

شاید این مرتبه یادت نرود باز آئی

شاید این مرتبه یادت نرود باز آئی
روی این کلبه متروکه به پرواز آئی

غصه را از دل افسروده ما هم ببری
با همان خنده زیباتر از اعجاز آیی

خاطرت مانده که در حادثه مهر و وفا
گفته بودیکه غزلخوان و غزلساز آیی؟

همه آینه ها در به درت خواهند شد
آن زمانی که به صد حوصله و ناز آیی

مشتری کو که سمرقند و بخارا بخرد؟
اگر ای ترک فریبا تو به شیراز آیی

چه شبی میشود آنشبکه تو ماهم باشی
چه دمی میشود ان دم که تو دمساز آئی

جای هر بغض فروخفته به آه نفسم
میشد ایکاش دمی همدل و همراز آئی

علی معصومی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد