یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

عاقبت این راز و این اسرارها

عاقبت این راز و این اسرارها
فاش شد در پرده پندارها
صف شکستن عاقبت عشاق ها
تا که دیدن حلقه دیدارها
زان که بر خون خودش غلطید و رفت
وین که آمد در میان یارها
چهره از رخ بر کشید و مست کرد
هر که می بودش به نام هوشیارها
چون که آمد بر سرا آن تک نگار
رخ کشیدن وین سرا دلدارها
مست شد جام الست از بودنش
پر شد از خون فلک افگارها
ور به بازارش خرامان پر کشید
نرد عشقی داد دست تجارها
کوه را صبر و طاقت از بر نمود
شد روانش از پی جویبارها
ماه شد در جبین خون و گرفت
رخت تاریکی در این پیکارها
مهر آمد تا بدیدش برفروخت
رقص خاموشیش در نمود تارها
چون به سجده می رود هر که بدید
بر سر آمد خشت این دیوارها
این چه روز است در میان روزها
روز حشر و روز وصل دلدارها
چون نسیم آمد بر این روز وصال
چاک شد سینه اش از یمن این دیدارها

مهدی یارمحمدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد