یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

به انتهای کوچه رسید

به انتهای کوچه رسید
اما
نه خانه پدری مانده بود
نه پدر مانده بود
نه مادر
در انتهای کوچه
مردی بلند بلند گریه می کند
در انتهای کوچه
پسر بچه‌ای خانه اش را گم کرده

آن نهالی که با پدر کاشته بود
سروی بلند قامت شده
در انتهای کوچه
مردی درختی را در آغوش گرفته
در انتهای کوچه
پسر بچه ای مادرش را می خواهد


امیرعلی خدایاری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد