ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
امروز قدری به یاد تو افتادم و گریه کردم
هرچه داشتم ودارم را بتو من هدیه کردم
اشکهای چشمم راگواه هست که تومیدانی
نوشتم شعرهایم را هم به تو فدیه کردم
دیدم فرشته ای را که مرا به گریه انداخت
ضامنم شدو گفت که اورا بتو هدیه کردم
خودرا در وادی عشق دیده ام خوش است
غفلتی نکرده خود را هم وارد قریه کردم
آتش گرفتم و سوختم به یاد آن معشوقم
از راه دوری آمدم وخود را واردشریه کردم
از جعفری بخواه که هدیه کند این جان را
تقدیم تو کرده است آن را هم نسیه کردم
علی جعفری