ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
رفتی و قلبِ من از عشقِ تو بیمار شده
دلِ تبدارِ من از غصّه عزادار شده
چشم باران زدهام چشمِ تو را میخواهد
صبح امّیدِ دلم مثل شبِ تار شده
گفته بودی اگر اقرار کنم میآیی
بعدِ اقرار، ولی کارِ تو انکار شده
بی تو بودن به خدا درد عجیبیست بیا
بی تو کابوسِ شبم، لحظۀ دیدار شده
سینهام سوخته از غم، چه کنم دودش را؟
سهمم از عشقِ تو این پاکتِ سیگار شده
جز تو با مردم این شهرِ خرابه قهرم
دلم از خاطره، از غیر تو بیزار شده
آمده شهرِ غریبی که تو در آن هستی
با تو همسایۀ دیوار به دیوار شده
به نگاهت قسم از عشقِ تو بیمار شدم
دست من نیست که این قافیه تکرار شده
مبتلای تو شدم بر دلِ من مرهم نِه
قلب و روح و دل و جانم همه بیمار شده
مصطفی خادمی