یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

فکری امان نداد مرا

فکری امان نداد مرا
انگار غمی خانه کرد در دلم
کوچ کرد دلخوشی از من
غمی خنده های من را ازم گرفت
انگار در میان راه گم شده ام
دلم تا قسمتی ابریست
خدایا چه اخبار غمگینی
خبر از حال من میداد
قلم برداشت دستم را
به روی دفتر شعرم
نه حرف میزد قلم با من
فقط راه را نشان میداد
و غم از دور پیدا شد
میان دفتر شعرم
دل غمگین سلمانی
چرا او هی تکان میداد
خبر آورد از خواهر
که رفته آن عزیزت را
دلیل گریه ام این بود
که هی اشکم سرازیر بود
امان از دوریت خواهر
چه ها گویم چه ها خوانم
میان ما نبود خواهر
ولی شعرم تکان میداد

زهرا سلمانی هرمزی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد