ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
از همهچیز غمانگیزتر این بود که زندگی ادامه داشت.
اگر معشوقی دنیا را ترک کند زندگی باید برای آن عاشق به پایان برسد.
اما هرگز پایانی در کار نبود و دلیل اصلی صبح بلند شدن اغلب مردم همین بود؛
بلند میشدند نه به خاطر اینکه فرقی میکرد، بلکه به این خاطر که فرقی نمیکرد.
ترومن کاپوتی
تو بگو
ترا چگونه رها کنم
تو بگو
چه چاره جویم
وقتی دلشادی
وشادیت به لبخندی بند است
وغم ات
باپیامی زود گذر !
غم ات را با من
درمیان بگذار
و
شادی ومهربانیت را
با کودکان کار
وبی خانمان های در بدر
در این روز های آشفته بازار
که نه بار است و نه کار
دلتنگی ها وغصه هایت
را
با پرنده ها
با باران و رودخانه !
پس
نگاهت را از من مگیر
تا با گرمی نگاهت
مهربانی ها
وغم ها ودلتنگی ها
را چاره کنم !
تنها راه باقی مانده
تا
لبخندی دوباره !
بهرام معینی
"دو چشمانت"
چون شرابی ناب ست
و واژگان اشعارم مست اند
از توصیف نگاهت...!
چشمانم "تو" را میخوانند
کلماتم "تو" را می نویسند
و "تو" میانِ کلمه به کلمه ی شعرهایم
خلاصه می شوی...!
خوشا بحالِ من
که زیبایی نگاهت میان اشعارم جاریست
و خوشا به حال تو
که "خودت" را میخوانی...!
"می نگری"...!
و "خودت" را معنا میکنی...!
به وقت خواندن شعرهایم..
شقایق سُلگی