ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
تمامی گناهانت را میآمرزم
نمیتوانم اما
دو گناه از آن انبوه را ببخشایم
شعری که نجوا میکنی با خود و
بوسهی پرسروصدایت را
هی گناه خوش باش
و هر سال شکوفه کن
نصیحت مادرم را اما از یاد نبر
عزیزکم بوسه ، مال گوش نیست
فرشتهی من آواز ، مال چشم نیست
سوفیا پارنو
آخرین سرباز یادت
تفنگ خود را زمین گذاشت و
دراز به دراز مرگ را از سر گذراند
دیگر نه جانی برای جنگیدن مانده بود و
نه نفسی برای فرار
شیما_شریعتی
پنجره را باز کن که آمدم امشب
مست ز میخانه های شهر سیاهم
پنجره را باز کن مگر تو نگفتی
پنجره گر باز بود چشم براهم ؟
نعره کشیدم که
آی پنجره وا کن
لب ز لبی وا نشد سوال کند
کیست ؟
پنجره بستست
آه ، پنجره بستست
هیچ کس در اتاق منتظرم نیست
نصرت رحمانی