ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
[ عمر و انرژیتو صرفِ آدمای اشتباه میکنی
و میگی حالا اشکال نداره که طرف توزرد از آب دراومد،
بجاش تجربه شد، دیگه آدمارو میشناسم.
به خودت میای میبینی عمرت تموم شد و
اون تجربهت به هیچ دردت نمیخوره.
چون دیگه حوصله شناخت آدم جدید نداری ]
هم جوار هیاهوی پر زرق و برق تحویل سال
در خلوت نمور ساختمانی نیمه کاره
یک نفر با چای قند پهلو و قرآن جیبی
بهار آرزوها را چشم به راه است
نازنین لقائی
نگرانم نباش
زنده ام هنوز
من سخت پوست دوزیستی هستم که سالها
هوای باتو بودن را
هوای بی تو بودن را
زیسته ام.
صادق حسینی
به نام تو امروز آواز دادم
سحر را
به نام تو خواندم
درخت و پل و باد و نیلوفرِ
صبحدم را
تو را باغ نامیدم و
صبح در کوچه بالید.
هر شب قبل از خواب،
بى آنکه با خبر باشى،
جولان میدهى در خیالم
گاه با لبخندى گوشه ى لب
گاه با اشکى سرازیر از گونه
به هر جان کندنى شده،
خودَت را نه
خیالت را حبس میکنم در خوابم!