و شیطان از دریچۀ صدف پوسیدهای
سرک کشید و گفت:
خداوند ادارۀ جهان را
به انسان سپرده است...
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
خدایا !
دلم میخواهد ،
دفتر مشقم را باز کنم ، و دوباره تمرین کنم ،
الفبای زندگی را ...
من ؛ چیزی شبیه ِ " زندگی کردن " را فراموش کرده ام ...!!!
میخواهم خط ، خطی کنم تمام آن روزهایی که دلم را شکستن .....
دلم میخواهد ؛
اگر معلم گفت : در دفتر نقاشیتان هر چه میخواهید ، بکشید ...
این بار ،"تنها و تنها
نردبانی بکشم ...
به سوی تو...!!!
اینجا
همین جا
نزدیک همین تنفس بى خواب
تــو را
طـورى نزدیک به لمسِ هـوا حس مى کنم
که گنجشک تشنه، عطـرِ باران را.