ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
استکان شکسته، چای را
در خود نگه نمیدارد
درخت تبرخورده
میوه نمیدهد
صندلی فرسوده
تکیهگاه خستهای نمیشود
تار سیم بریده، گوشهای را
به خاطر نمیآورد
من اما همچنان
سرشار شعرهای عاشقانهام
برای #تو ..
#یغما_گلرویی
شاید عشق،
نوشتنِ همین شعر باشد
در تختِ خوابی دو نفره
که تو در آن سویش نخفته ای.
#یغما_گلرویی
تکه کاغذی لهیده با سطرهایی شسته شده در جیبِ پیراهنی که از خشکشویی بازگشته است.
شاید
این همان شعری بود که می توانست سرنوشتِ من، تو و جهان را عوض کند.
"ییغما گلرویی"
در کریسمس
کودکان با رویای هدیه های بابانوئل
به خواب می روند،
خیابان خواب ها
به کاسه های غذای شهرداری دلخوشند
و شهر
از چراغانی خیابان هایش سرمست
تنها جنگلِ کاج
درختان بریده ی خود را می شمرد
و تلخ می گرید.
"یغماگلرویی"