ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در تنهایى من و تو
نبودنت چقدر مى تواند سهیم باشد
در سرد شدن چاى روى میز چطور؟!
بیدار مى شوم
میان سرفه هاى عمیق و دود
میان سکسکه هاى ممتد...
و خانه اى که تو را ندارد
نشسته ام روى تخت
کنار پنجره
و بى خوابى میان مه گم مى شود
دستى که در خانه نمانده است
به کتف هایم ضربه مى زند
مى چرخد در اتاق
و مى پرسد
نبودنش چقدر مى تواند
در سرد شدن چاى عصرانه ات سهیم باشد؟
نیما معماریان
روبهرویت نشستهام
روی کاناپه
تو به چشمهایم نگاه میکنی
در اتاق
صدای دریا میپیچد
بلند که میشوی
راه که میروی
و حتی وقتی که میخندی
عجیب شبیهش میشوی
درست شبیه خودش
دلت میگیرد
از پنجرههای بسته
از پردههایی که بیش از اندازه ضخیماند
از لحظههایی که زیاد سیگار میکشم
تو
حتی مثل خودش
به قهوهی ترک حساسیت داری هنوز
تو خیلی شبیه او رفتار میکنی
شبیه خودت
وقتی هنوز دوستم داشتی
نیما معماریان
سخت نیست
که می روی از کنارم
شبیه یک کشتی از بندرگاه؟!!
تو می روی
وخوب می دانی
آن سوی آب ها هم
بنادر وجود دارند!
"نیمامعماریان"
هر تیر می تواند
جان یک آدم را بگیرد
مثل چشم های تو که نیست
عالم را شهید کند..
"نیمامعماریان"