ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
ای یاد تو در سینه ما حس حیات
بنما نظری به ما که در وقت مملت
با ذکر شهادتین بگوئیم هر دم
این رمز شریف و ذکر خوب صلوات
محمدحسن مداحی
ای آنکه بدست تو حیات است و ممات
توفیق بده مرا به هنگام وفات
تا خاضع و خاشع با حضور قلبم
تسبیح کنم تو را بذکر صلوات
محمدحسن مداحی
از لطف تو مایوس نی ام در سکرات
تبدیل نمودم گنهم برحسنات
ازبس که در این جهان فرستادم من
بر حیدر و زهرا و محمد صلوات
محمدحسن مداحی
گویم به دو صد صوت جلی در عرصات
در محضر آن یگانه ی پاک صفات
صد شکر که روزیم نمودی به جهان
هر دم بفرستم به محمد صلوات
محمدحسن مداحی
صد شکر که شد عطر کلامم صلوات شیرین شده از ذکر تو کامم،
صلوات خواهم ز خدا که تا قیامت هر دم
باشد همه دم ذکر مدامم صلوات
محمدحسن مداحی
عاقبت دل به نگاهت دادم
دل به چشمان سیاهت دادم
تا که افسون حسودان نشوم
طفل دل را به پناهت دادم
بر سر راه نشستم چو گدا
عمر را بر سر راهت دادم
شمع سان سوختم از آتش هجر
بسکه دل بر رخ ماهت دادم
چون که محزون نشوی از من و دل
جان خود را به رفاهت دادم
محمدحسن مداحی
جامی بده ای ساقی از آنچه تو میدانی
تا مست شویم امشب از جام مسلمانی
در فطرتتان جانا این دور ز انصاف است گر سائل درگاه را نومید ز در رانی
هرچند بدم اما حب تو به دل دارم
از بار گنه دارم من حال پشیمانی
من آمدهام اینجا با یک دو جهان امید
امید عطا دارم ای آیت سبحانی
دوش از سر کوی تو آهسته گذارم شد انصاف نباشد چون من را تو به مهمانی
یک قطره اشک تو دریای گنه شوید
گفتی که اگر آیی با حال پریشانی
محمدحسن مداحی
ما را بده جامی، از آنچه میدانی
ای ساقی مستان ای پیر ربانی
گل بوسه ها خواهم از لعل و لبهایت
ما را مکن محروم ای یار کنعانی
سرگشتهایم آخر از دوری و هجران
کی میدهی ما را آقا تو سامانی
از چشم مست تو صدها غزل خواندیم
کی از نگاه ما یک بیت میخوانی
رفتی و چشم ما مانده به راه تو
از چه شده این بار این هجر طولانی
ما را بده مژده ای صادق مطلق
کی میشود روشن این شام ظلمانی
گر حب او در دل داری چو مداحی
از معصیت بازآ تا آنچه بتوانی
محمدحسن مداحی