یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

غزلی بنویسم

غزلی بنویسم
روی برگ های سپید
منزوی
حافظ دوران من است
شعر من
بوی تورا
کم دارد

فاضله هاشمی

چشم بر راه حسین

چشم بر راه حسین
دست همراه حسین
برادر عباس خاطرم هست هنوز
میدرخشد در آسمان ماه حسین

قطره ای اشک
بر پیکر دریا بخوان
موج ها را فرصت ساحل نیست


فاضله هاشمی

قهوه تلخ می چسبد

قهوه
تلخ می چسبد
شکر چشمان توست

فاضله هاشمی

میخواستم بگویم

میخواستم بگویم
صبحت بخیر جانا
اندیشه کردم شاید
در شب مانده باشی

فاضله هاشمی

بخوان مرا

بخوان مرا
بکن رها
ز دست واژه ای
خموشی من است
به نام تو
به آسمان سلام میکنم
گل سرخی ناپیدا
مرا پاسخ نمی‌گوید
تن خسته از پاییز
دستی میکشم
بر سر آذر
و میگویم
دوستت دارم
تا لحظه ی آخر

فاضله هاشمی

پاییز را کم کنید

پاییز را کم کنید
اجرای آذر خوب نیست
یلدا برگزار نمی‌شود
بلیط هایمان را پس دهید

فاضله هاشمی

دست هایم را به پاییز داده ام

دست هایم را
به پاییز داده ام
تو را
دوباره بیافریند


فاضله هاشمی