ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
عید، «حول حالنا» است
که واجب است بفهمیم
عید، شوقی است
که پدرم را به مزرعه می خواند
عید، تن پوش کهنه باباست
که مادر
آن را به قد من کوک می زند
و من آن قدر بزرگ می شوم
که در پیراهن می گنجم
عید، تقاضای سبز شدن است
یا مقلب القلوب!
سلمان هراتی
انسان ، امروز مدعی ست که
کوره راههای مریخ را شناخته است،
درحالی که هنوز
با کوچه پس کوچههای دلش بیگانه است...
در لحظههای تزلزل و تنهایی
وقتی بیایی
دست من از وسعت بر میخیزد
و نگاهم
بی اندکی قناعت
"سلمان هراتی "