ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
نه بی گدار به آبش زدم
دل خود را!
که در گمان من
او
مرد موج و دریا بود!
گناه چشم تو بود
و
گناه لبخندت!
که قدرتش
نه به رفتن،
نه بر تقلا بود..!
رقیه زبردستی
ای نگاهت جادو
و ای وجودت اعجاز
من اولوالعزم ترین عاشق مهر آیینم،
که به ایوان دل
انجیل تو اَم
روییده است..!
رقیه زبردستی
چون نسیمی
که گذر میکند از پهنه دشت
بر دلم
یاد تو
آرام
گذشت ...!
رقیه زبردستی
کاش در قلبت بودم
آن زمان که همراه با آهنگ زمزمه میکنی!
"تو چی آسمونی که سنگینَه اورِش
چی شَری کِه دیواری چینَ وِه دورِش"
(همچون آسمانی هستی که ابری سنگین دارد
مانند شهری که دورتا دور آن را دیوار کشیده اند!)
کاش در چشمانت بودم
آن زمان که با شنیدن این آهنگ
متلاطم میشوند
"دلم از نرگس بیمار تو بیمارتر است.!"
کاش در سرت بودم
آن زمان که آرام به چپ و راست
می رود با صدای استاد که
"گر دلارام میزند شمشیر
سر ببازیم و رخ نگردانیم"
کاش میدانستم
کیست ؟
نشسته در قلبت،
متصور در پیش چشمانت
و لحظه به لحظه در فکر و خیالت..!
رقیه زبردستی