یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

زخمم ترک کرده بیا درمون من باش

زخمم ترک کرده بیا درمون من باش
مرهم بنه آهسته بر دردم نمک پاش
مجنونم و درمان پای خسته می خوام
افسون رویاهای داغ خسته می خوام
بابا بیا بوسه بزن بر گونه ی من
مادر بیا آغوش گرمت رو بیار ،غم رو الک کن
ما دل سپردیم از همه رویا به دریا
دریا کجا آن موج های بی صدا کو
افتاده ام از پا به دام درد و محنت
اشکم کجا ،دردم کجا انگیزه ام کو
امید را گم کرده ام ،اما دلم باز
دنبال چشمان تو می گردد ،خبر کو


الهه رزاز مشهدی

در نگاهت موج می زد عشق تو

در نگاهت موج می زد عشق تو
خنده ای خونین و لطف و مهر تو
بی شکیبی و قرارت سخت بود
کشمش بین تو و رویای تو یک سنگ بود
بی قرارش بودی و با خود جدالی داشتی
بحر بی موج شکوه ای از نازداری داشتی
بی سبب این سو و آن سو می کشیدی این همه احوال را
بی سبب رویای شیرینی به دل می کاشتی
ای عزیز جان من قسمت نبودش خنده ات
تو به پهنای دلت تصویر خوب انگاشتی

الهه رزاز مشهدی

تحویل دل است گل به صحرا دیدن

تحویل دل است گل به صحرا دیدن
بوی گل و رنگ خوش رز را دیدن
تحویل دل است خوب بودن با زاغ
روییدن گل باغ پر از گل دیدن
تحویل دل است دیدن قامت سرو
رقص تن برگ را به شاخه دیدن
تحویل دل است رویت شاخه و برگ
روییدن غنچه را به صحرا دیدن
تحویل دل است یا که تحویل نگاه
آسودن ماهیان به دریا دیدن


الهه رزاز مشهدی

من میان آب و آتش بی شکیبا سوختم

من میان آب و آتش بی شکیبا سوختم
در میان بغضی از دیدار تو جان دادم افروختم
سعی در این بود جان را تاب دیدار آورد
در دو چشم خواب و بی روحت به حرمان سوختم
آه از آن دیدار آخر آه از آن چشمان سرد
من به رویای نگاهت باز هر شب دوختم
دستهای سرد و بی روحت نفس از من ربود
بعد از آن هر شب به دنبال نگاهت ساختم یا بافتم


الهه رزازمشهدی